
اتحاد و همبستگی رمز استواری و گامی ارزشمند و ضروری در عرصه هر جنگ و پیکاری است و پیوسته هر جامعه ای برای پیشبرد اهداف جمعی یقینا احتیاج به اتحاد و اتفاق دارد. اما مفهوم ائتلاف سیاسی این نیست که گروهی در جهت رسیدن به قدرت رهبری یک جامعه ، از بیرون مرزهای مبارزه و جغرافیای آن اجتماع با یکدیگر متحد شوند و سعی در هدایت اذهان اجزای جامعه درون بسوی خود کنند و پس از مدتی اینگونه القا نمایند که ماییم که باید برشما حاکم شویم چون این ما هستیم که وکالت داریم . ما هستیم که مهره های قدرت این مبارزه را چیده ایم و باید بر ما مطلقا اعتماد شود. ائتلاف سیاسی به منزله اتحاد نیست و ملت ما باید بر این نکته واقف باشند که وقتی من کلمات همبستگی و اتحاد را در کنار ائتلاف میگذارم قصد آن دارم که موضوعی حساس را از همنشینی تنی چند از فعالان مدنی که اخیرا در شکلی بسیار کودکانه یا صریح بگویم نپخته و احمقانه با انتشار یک توئیت همسان سعی بر این داشتند که به نوعی اتحاد سیاسی خود را در مسیر انقلاب نوپای مردم ایران که پس از شهادت مظلومانه دختری کُرد بنام مهسا ( ژینا ) امینی توسط پلیس فاسد و گشت امنیت اخلاقی رژِم سفاک جمهوری اسلامی بوقوع پیوست ، ابراز دارند. من از اوان نوجوانی و جوانی که با ادبیات سیاسی آشنا شدم و سعی در تربیت شخصیت سیاسی و اندیشه های اجتماعی و سیاسی خویش نمودم ، پیوسته از ائتلاف سیاسی آگاه و آن را برای یک مبارزه سیاسی لازم و ضروری می دانم اما در این مورد صرف نظر از محتوای این واژه ، حکمت این موضوع و دورنمای این رویداد را ، هم احمقانه و هم فوق العاده خطرناک می دانم. احمقانه بودن آن ، گرد هم قرار گرفتن افرادی است که عموما به غیر از یکی از آنها یعنی شخص شاهزاده رضا پهلوی که فرزند ارشد پادشاه فقید اعلی حضرت محمد رضا شاه پهلوی هستند و به لحاظ سیاسی به استناد قانون اساسی مشروطه ولیعهد و به تبع آن پس از درگذشت شاهنشاه فقید می بایست در پیشگاه مردم قسم پادشاهی می خوردند و پادشاه ایران زمین می شدند ، بقیه افراد نه از سیاست سررشته دارند ، نه سواد سیاسی دارند ، نه ادبیات سیاسی را می فهمند و نه قدرتی برای تغییر شرایط به منزله حمایت عملی از انقلاب 1401 . پ 1
هر کدام از این افراد و سعی آنها به تنهایی قابل احترام هستند و تلاشهای آنها در جبهه مدنیت و روشنگری ابعاد جنایات رژیم و همچنین انتقال صدای مردم داخل کشور به خارج از مرزهای سرزمین ، عملی مهم و در خور احترام است. تلاشهای این تعداد مخصوصا آقای حامد اسماعیلیون و علی کریمی و همچنین بازیگر ایرانی بریتانیایی خانم نازنین بنیادی از اهتمام ویژه ای برخوردار است اما همانطور که در عرایضم متذکر شدم این افراد اندک درکی از ساختار سیاست و مکانیسم های سیاسی وحتی ادبیات گفتاری در روابط سیاسی ندارند و اگر نبود اتفاقات اخیر ، از سقوط هواپیمای اوکراینی و قتل ناجوانمردانه مهسا هرگز در ورطه مبارزه حاضر نمی شدند. فرض کنید سپاه خونخوار جمهوری اسلامی هواپیمای اوکراینی را ساقط نمی کرد و حامد اسماعیلیون در کنار زن و فرزند به زندگی ادامه می داد ، یا اگر زن و فرزند او در آن هواپیما نبودند و آنها در کنار هم خوش و خرم در حال لذت بردن از زندگی بودند ، آیا این فرد حاضر بود مطب خود را تعطیل کند و بدنبال مجازات قاتلان فرزندان ملت بدود و برای مهسا و مهساها از کار و زندگی و زن فرزند خود دور بماند و به مبارزه عیان با جمهوری اسلامی بپردازد؟! خب یقینا خیر. پس چگونه است که الان در صف نخست ائتلاف سیاسی نشسته است و مدام مقاله و سخنرانی و توئیت و پست می گذارد و دم از مبارزه می زند. از همینجا میتوان ابعاد دلایل و براهین شخصی و فردی و نه ملی گرایانه و اجتماعی را در تار و پود به هم تنیده این مبارزه و ماجرای ائتلاف و اتحاد او در شخصیت حامد اسماعیلیون دریافت. 2
فرد دیگر یک ستاره فوتبال و بازیکن با غیرت و خوش اخلاق بنام علی کریمی است. مردی جوانمرد و شریف و پاک. اما بدون حتی یک ساعت مطالعه سیاسی در دانشگاه و نظام آموزش عالی و تحصیلات آکادمیک در عرصه سیاست و روابط بین الملل و حتی آگاهی از شیوه ها و مدل های اجرایی ، مدیریتی و سیاسی سایر جهان. خب کدام عقل سلیم در داخل و خارج حاضر می شود زمام حرکت و رهبری و زمامداری یک جریان انقلابی را در قرن بیست و یکم که تخبه های سیاسی و اجتماعی ما چه در درون و چه در برون مرزهای داشگاههای بزرگ جهان را در نوردیده اند ، به یک فوتبالیست خوب اما فاقد دانش و مهارت مدیریتی ، سیاسی و اجرایی بسپارد؟
فرد دیگر نازنین بنیادی هنرپیشه ایرانی بریتانیایی که از بیست روزگی از کشور خارج شده و علی رقم تحصیلات عالیه اما هیچگونه شناخت و بصیرتی
از ایران و درد و رنج حاکم بر ملت و اتفاقاتی که در این 43 سال بر ملت گذشته ندارد. گر چه تلاشهای بسیار برای رساندن صدای بی نوایی ملت مخصوصا زنان سرزمینمان در مجامع بین المللی نمود اما اساسا تصور می کنید حضور یک نیروی غیر متخصص در امور سیاسی و ائتلاف با یک مجموعه دیگر برای پیشبرد اهداف سیاسی امری عادی یا عقلانی است؟
در مورد خانم مسیح علینژاد که موضوع روشن است. فردی که با ایجاد کمپین های نافرمانی های مدنی در جامعه زنان و دختران ایران سعی در آگاهی بخشیدن به این قشر ستمدیده ایران داشته. اما او یک فعال مدنی است با تحصیلاتی اندک و فاقد دانش سیاسی و حتی ادبیات سیاسی. برخوردهای تندخویانه و فاقد کنترل روانی در مواجهه با چهرهای سیاسی که عمدتا با تذکرات این افراد مواجه بوده ، از او یک چهره روان پریش و هوچی و همچنین فردی با حفره های شخصیتی بسیار و نگاهی دیکتاتور مآبانه و رادیکال به چهره های مخالف خود حتی در داخل اپوزوسیون و رسانه های مختلف ، تعریف ساخته ، چطور می تواند رهبری یک جریان سیاسی انقلابی یا به اصطلاح عوامفریبانه راهبری را عهده دار باشد. پ5
از همه اینها احمقانه تر حضور و ائتلاف شاهزاده رضا پهلوی است که گمان می رود بدلیل کهولت سن و دستپاچگی قوه اختیار و خرد را از کف داده و تن به ائتلافی مضحک و فاقد عمل داده. فردی با این پشتوانه تاریخی آنهم در سرزمینی که صدها نخبه ساست و اقتصاد و اجتماع ، سالم و سرزنده ،آماده خدمت به وطن حضور دارند ، آنوقت ایشان باید با مشتی افراد فاقد سوابق علمی و عملی در ارکان سیاست ، ائتلاف کند؟
از پیش هم مکرر گفته ام ، ائتلاف یعنی 1- یا باید برای احزاب سیاسی جهت رفراندوم باشد که این گروه در حد و اندازه این موضوع نیستند چون نه حزب هستند و نه افراد سیاسی موثر و تاثیرگذار و نه حتی عالم بر مسائل سیاسی. 2- یا باید مبنای اتحادی در راستای تلفیق و یا گاها همبستگی گروههای سیاسی خارج از محدوده حزبی باشد که خب پر واضح است که این افراد حتی در بین خانواده و فامیل خود هم گروهی سیاسی نه دارند ، نه تشکیل داده اند و نه قدرت این تشکل را دارا هستند. پس مساله دور از عقل دوم این موضوع می باشد. 3- یا باید برای حاکمان و دولت های کشورهای مختلف برای ایجاد یا هدایت یک جریان ملی مشترک مثلا ائتلاف کشورهای هم پیمان در امور نظامی در جهت تعارضات یا تجاوزات نظامی روسیه یا همان ناتو ائتلاف کنند . که در این موضوع مورد بحث این گروه موتلفه در حد یک حزب هم نیستند دیگر چه برسد به یک ساختار حاکمیتی.
بر این اساس می بینید که ائتلاف صورت پذیرفته تا چه حد مضحک ، کودکانه و فاقد استراتژی و دارای لایه های توخالی و پوپولیستی یا عوامگرایانه می باشد. پ7
و اما چرا خطرناک. از جنبه تخریبی ، ائتلافاتی از این دست ، باعث سبک جلوه دادن رویداد انقلابی ملت ایران می گردد. رهبران جهان با مشاهده این قبیل امور سخیف ، بر پوپولیستی بودن این انقلاب صحه خواهند گذاشت و تمام تلاشها ، ممارست ها و رنجهایی که مبارزان داخل در این جنبش ملی از سوی حکومت جبار و خونریز آخوندی متحمل شده اند به گونه ای غیر قابل اعتماد تعریف خواهد شد وعلی رقم اینکه دهه های 40 و 50 میلادی دول قدرتمند جهان از نهضت های عوامگرایانه سر و دشت شکان حمایت می کردند ، با تغییر مدلهای سیاسی مخصوصا در کشورهای غربی ، میلی بر حمایت از جنبش های پوپولیستی مشاهد نمی شود و اینگونه ائتلافات ، ذهن آنها را به این سو می کشاند که قرار است با یک مشت شکست خورده سیاسی و فوتبالیست و خبرنگار هوچی و بی سوادان ساسی تشنه شهرت و قدرت ، سر میز مذاکره بنشینند وسخن از سیاست مدرن بگویند و دست خالی میز را ترک کنند. این امر، آنها را بر بقای حکومت ملایان هر چند جانی و فاسد ، مصمم تر می کند. چون عقیده دارند یک حکومت پوپولیستی ضعیف شده و اخته بهتر از یک ساختار مشابه و عوامگرایانه تازه نفس و پر انرژی است.پ8
از سویی دیگر در بین گروههای اپوزوسیون که دارای قدرت سیاسی و دانش بالای سیاسی و اجتماعی هستند شکافی عمیق ایجاد خواهد شد و رفته رفته این شکاف یا موجبات نزاعها و مبارزات سیاسی خارج از عرف را پدید خواهد آورد یا به گسسته شدن رشته اتحاد بین افراد و گروههای اپوزوسیون خارج خواهد می انجامد.پ9
از سوی دیگر همانطور که عرض کردیم ، بی درنگ اعمال فاقد مغز و حساب و کتاب ما در خارج ، لطمات جبران ناپذیری را بر پیکره مبارزان و متفکران و فعالان سیاسی و اجتماعی داخل ایران خواهد زد. ما پیوسته بلندگوی ملت هستیم ، نه قشر تعیین کننده و رهبر یا راهبر. بلند گو فقط یک وظیفه دارد و آن رساندن صدای ضعیف و خفه شده طیف مظلوم جامعه داخل به گوش سایر دول و ملل خارج و افکار عمومی جهانیان. غذا را کسی می پزد که سر دیگ ایستاده ، نه کسی که هزاران فرسنگ از دیگ و اجاق فاصله دارد. در هیچ کنسرتی کسی سراغ اسپیکر ها یا بلند گوهای کنسرت نمی رود تا از بلند گوها امضا بگیرد یا با اسپیکرها به بهانه اینکه صدای خواننده از آن بطور تقویت شده خارج می شود ، عکس یادگاری بگیرد. که این مصداق خریت و دیوانگی ست و پیوسته طرفداران یک خواننده در پی شخص او هستند تا از آن امضا یا عکس تهیه کنند. خب جطور است که ما و شمایی که تا دیروز خود را صدای مردم سرزمینمان می دانستیم ، امروز با یکدگر ائتلاف کرده ایم. مگر می شود بلند گوها با هم ائتلاف کنند ؟ جز اینکه یا دروغ گفته اید که صدای مردم هستید و شما صدای نفس و امیال قدرت طلبانه ودیکتاتور مآبانه خود هستید و ملت شاهد شکل گیری یک ساختار اهریمنی دیکتاتوری نوینی هستند ، یا آنقدر ساده لوج و کوته بین هستید که تصور میکنید این توپ را شما در کرده اید و در صدد تصاحب صدای آن هستید. بنده معتقد هستم هرگونه ائتلاف سیاسی در خارج باطل و بر ضد منافع ملی است. اپوزوسیون حق ائتلاف ندارد و پیوسته باید به اتحاد و همبستگی فکر کند. ائتلاف برای داخل است. نخبگان سیاسی و اجتماعی داخل بایستی ائتلاف کنند و در فردای فروپاشی از ما خارج نشینان بخواهند که چنانچه در سیاست آینده کشور مدعی هستید ائتلاف کنید و در رفراندوم شرکت کنید و خود را در معرض قضاوت 90 میلیون ایرانی قرار دهید که چنانچه آنها شما را لایق این امر بدانند بر شما اعتبار بخشیده و شما را برای نوکری ملت انتخاب کنند.پ10
شایان دیبا
1/3/2023
مونیخ – آلمان